الان داشتم با خودم فکر میکردم کاش 100 سال پیش به دنیا میومدم...
اونم تو دهات !
اونوقت به جای پست گذاشتن و گشتن تو اینترنت و اس ام اس بازی و این حرفا
الان تو چمن های سرسبز کنار رودخونه دراز کشیده بودمو
به دختر کوچیکه ی کدخدا فکر میکردم ^__^
هـــعی خدا ![](http://up.yahyatanz.ir/up/yahyatanz/smiles/2.gif)
![](http://up.yahyatanz.ir/up/yahyatanz/smiles/2.gif)
پسرخالم رفته
خواستگاری
رفتن تو اتاق
با هم حرف بزنن دختره میگه
من قصد
ازدواج ندارم پسر خالم کم نیاورد
گفت :منم
اومدم خونتون موز بخورم…
روزی جوانی غرق در فکر به پیر مسن و با تجربه ای رسید ...
با گله و ناراحتی از او پرسید : ای بزرگ دانا
چرا مردم اینگونه بی رحم شده اند
چرا دیگر بخشش جایی در دل مردم ندارد ؟
چرا مثل زمان های گذشته مهربان نیستند
پیر اندکی مکث کرد سپس لبخند زد و به جوان گفت :
.
.
.
.
.
من چه نمیدونم پفیوز
یه سوالی ذهنمو مشغول کرده ...
اینکه همسر آینده ی من الان دوست دختر کیه؟ :|
آقا خیر نبینه به حق پنج تن ... من که راضی نیستم
اگه دوست دختر یکی از شماست
بندازینش صندوق پست
مال مردم خوردن نداره :(((
تعداد صفحات : 17
اطلاعات کاربری
آمار سایت